سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آدمى در جهان نشانه است و تیرهاى مرگ بدو روانه ، و غنیمتى است در میان و مصیبتها بر او پیشدستى کنان . و با هر نوشیدنى ، ناى گرفتنى است و با هر لقمه‏اى طعام در گلو ماندنى ، و بنده به نعمتى نرسد تا از نعمتى بریده نشود ، و به پیشباز روزى از زندگى خود نرود تا روزى از آنچه او راست سپرى نشود . پس ما یاران مرگیم و جانهامان نشانه مردن ، پس چسان امیدوار باشیم جاودانه به سر بردن ؟ و این شب و روز بنایى را بالا نبردند جز که در ویران کردن آن بتاختند و در پراکندند آنچه فراهم ساختند . [نهج البلاغه]
دخترک
 
سال نو مبارک

روز هجران وشب فرقت یار آخر شد

زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمود

عاقبت در قدم باد بهار آخر شد

بعد از این نور به آفاق دهم از دل خویش

که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد

آن پریشانی شب های دراز و غم دل

همه در سایه ی گیسوی نگار آخر شد

ساقیا عمر دراز و قدحت پر می باد

که به تدبیر تو اندوه خمار آخر شد

شکر ایزد که به اقبال کله گوشه ی گل

نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد

باورم نیست ز بد عهدی ایام هنوز

قصه ی غصه که در دولت یار آخر شد

صبح امید که بد معتکف پرده ی غیب

گو برون آی که کار شب تار آخر شد

گرچه آشفتگی کار من از زلف تو بود

حل این عقده هم از زلف نگار آخر شد

در شمار ارچه نیاورد کسی حافظ را

شکر کان محنت بی حدو شمار آخر شد

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 87/1/6:: 11:22 صبح     |     () نظر